به عقیده ی من برای نوشتن از یک زن
باید مثل نقاش ها یا روبرویش ایستاد و نوشت
یا روبروی عکسهایش
یا با مرور خاطراتش ...
به عقیده ی من برای نوشتن از یک زن
باید مثل نقاش ها یا روبرویش ایستاد و نوشت
یا روبروی عکسهایش
یا با مرور خاطراتش ...
بچه که بودم از آن دانش آموز های ممتاز مدرسه بودم، من تو مدرسه روستایی چند پایه ای درس خوندم و کسایی که تجربه مشترکی مثل من داشتن، حتماً می دونن که درس خوندن برای بچه های زرنگ تو همچین شرایطی خیلی عالی هست و زود رشد می کنن، اما برعکس برای بعضی بچه ها تنبلی بوجود میاره و کمتر نتیجه می گیرن.
خلاصه ما پایه اول ابتدایی یه معلم داشتیم که با وجود اینکه من بهترین نمرات کلاس رو می گرفتم، اما برای یه دختر دیگه به خاطر باباش و خونوادش همیشه نمره های مشابه من رو می داد، با اینکه ایشون ضعیف تر بودن. اونجا بود که من داشتم در عمل می دیدم که پارتی بازی یعنی چی !
اما بعد ها یه معلمی برامون اومد که دیگه این مسئله رو به کل برداشت و خیلی من رو تحویل گرفت و همین مسئله هم باعث شد که من تا الان بتونم یکی از با انگیزه ترین های هر کلاس آموزشی باشم.
این معلم بزرگوار فقط به من انرژی مثبت و انگیزه تزریق می کرد.
معلم های عزیز تاثیر کوچکترین حرفا و حرکاتتون رو روی دانش آموزان بدونید و همیشه سعی کنید به همه انرژی بدید. محض رضای خدا خنگ ترین دانش آموز رو هم بی انگیزه نکنید.
احساس بی انگیزگی و پوچی خیلی بده.
تقریباً میشه گفت از قدیمی های وبلاگ نویسی تو ایران هستم، اما هیچگاه تمرکز کافی رو نداشتم و هر وقت وبلاگم به جایی رسید یا وقت پیش بردن به جلو رو نداشتم یا هاست رو تمدید نکردم و ...
امروز داشتم توی ایمیل هام دنبال یه ایمیل قدیمی می گشتم که مجبور شدم به آرشیو ایمیل ها مراجعه کنم، بین این آرشیوها چشمم خورد به کامنتهای قدیمی که تو وبلاگ ها ارسال کرده بودن، واقعاً حالم رو خوب و خوش کردن و خیلی بهم روحیه دادن.
از خوندن کامنت ها و دوستی ها مجازی که داشتیم خیلی انرژی گرفتم. برای همین تصمیم گرفتم دوباره یه وبلاگ فعال کنم.
امیدوارم بتونم مطالب و نوشته های خوبی رو انتقال بدم.